همه ما امام رضا علیه السلام را به صفت زیبای «رئوفیت» می شناسیم اما یکی از اوصاف و مقامات آن حضرت که در متون دینی بر آن تأکید گشته، مقام «صدیقین و شهداء» است.
مقام «صدیقین» و مقام دیگر که باز در آیات و روایات به دنبال این مقام ذکر می شود یعنی مقام «شهادت» ظاهرا خالی از ارتباط با همدیگر نیستند و ذکر این دو کنار یکدیگر حاکی از ارتباط بین این دو مقام می باشد.
به عنوان نمونه در این آیات می خوانیم:
«و من یطع الله و الرسول فأولئک مع الذین أنعم الله علیهم من النبیین و الصدیقین و الشهداء و حسن أولئک رفیقا» (نساء /69)
«والذین آمنوا بالله و رسله أولئک هم الصدیقون و الشهداء عند ربهم لهم أجرهم و نورهم» (حدید/19)
و به عنوان نمونه در این روایات نیز می خوانیم:
«إن فاطمة علیها السلام صدیقة شهیدة» (کافی، کتاب الحجة باب مولد الزهراء ح2)
«اللهم صل علی علی بن موسی الرضا .... الصدیق الشهید ....» (صلوات خاصه امام رضا علیه السلام)
البته ممکن است که مقام صدیقین همان مقامی باشد که خداوند در قرآن از آن تعبیر به «مقعد صدق» نموده است:
«إن المتقین فی جنات و نهر فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر» (قمر /54و55)
یعنی متقین در بین درختان و نهرهای بهشت در جایگاه صدق در نزد خداوندی که مالک هر چیز و مقتدر است می باشند.
توضیح اینکه کلمه «صدیق» از ریشه "صدق" به معنی راستی می آید و در واقع صیغه مبالغه ساخته شده از "صدق" است یعنی بسیار راستگو که از همین جا می توانیم ربط مقام «صدیقین» با مقام «شهداء» را بفهمیم.
چون شهداء در روز قیامت کسانی هستند که در دنیا بر اعمال انسان ها به إذن الهی نظارت داشته اند و در قیامت گواهی خواهند داد و گواهی آنها تصدیق می شوند چون آنها جزء راستگویان یا بسیار راستگویانند.
در مقاله قبلی اشاره کردیم که مراد از «صادقین» در قرآن در سوره توبه أهل بیت علیهم السلام می باشند. به کشتگان در راه خدا نیز که «شهید» اطلاق می شود به این دلیل است که آنها بعد از کشته شدن باز زنده اند: «بل أحیاء عند ربهم یرزقون» (آل عمران /169) و شاهد و گواه بر اعمال انسان ها هستند و در روز قیامت در نزد خداوند گواهی خواهند داد.
پس ربط مقام صدق با مقام شهادت این شد که وقتی انسان در دنیا از صدق و راستگویی بهره مند بود به مقام شهادت می رسد و وقتی به چنین مقامی رسید و نوبت قیامت فراهم آمد و در نزد خداوند بر اعمال انسان ها گواه و شاهد گشت در آن هنگام خداوند شهادت او را به خاطر صادق بودن و صدیق بودن تصدیق می نماید.
از مجموعه توضیحات بالا می توان فهمید که تمامی اهل بیت علیهم السلام هم «صدیق» هستند و هم «شهید» اما با این وجود در متون دینی از سه نفر آنها تعبیر به «صدیق شهید» شده است:
اول فاطمه زهرا سلام الله علیها که حدیث آن صحیح و بسیار معتبر است و در اصول کافی موجود می باشد.
دوم امام حسین علیه السلام که در برخی از زیارت نامه های آن حضرت از وی تعبیر به «صدیق شهید» شده است.
سوم امام رضا علیه السلام که هم در زیارتنامه های آن حضرت در چند مورد و هم در صلوات خاصه آن حضرت، از آن حضرت تعبیر به «صدیق شهید» شده است.
پس می توان از این که خداوند به پیامبر خود صلی الله علیه و آله دستور می دهد که این گونه دعا نماید: «و قل رب أدخلنی مدخل صدق و أخرجنی مخرج صدق» (اسراء /80) فهمید که مقام یا همان «مقعد صدق» جایگاهی بس عظیم و رفیع است که هر کسی را به آن راه دستیابی نیست.
نکته دیگر در مورد مقام صدق که امام رضا علیه السلام از آن به شکل ویژه برخوردارند این است که این مقام ظاهرا از «مقام محمود» نیز بالاتر است، چرا که خداوند بعد از آن که به پیامبر خود صلی الله علیه و آله می فرماید: «نافله شب بخوان تا به "مقام محمود" برسی» (اسراء /79 ) می فرماید: «و بگو که خدایا مرا در محل ورود صدق داخل کن و از محل خروج صدق نیز خارج نما» یعنی سراپای وجودم را پر از صدق و صداقت نما تا آمد و رفت و برون شدنم همگی از صدق برخوردار شود!
در واقع «مقعد صدق» تعبیر دیگری از همان «مدخل و مخرج صدق» می باشد.
نکته دیگری که در همین رابطه قابل ذکر است این است که وقتی می گوییم مقام شهادت مقام گواه بودن در نزد خداوند است نمی خواهیم بگوییم که کلمه «شهید» در آیات و روایات فقط به همین معناست چنانچه بعضی گمان کرده اند و گفته اند که در متون دینی از کسی که در راه خدا کشته می شود تعبیر به «مقتول فی سبیل الله» می شود و نه «شهید».
جواب این است که بر عکس، در متون دینی هر وقت کلمه «شهید» به کار می رود مراد همان «کشته در راه خدا» می باشد مگر اینکه خلاف آن با قرینه ثابت شود مثل آن جاهایی که خداوند در قرآن برای خود کلمه «شهید» را به کار گرفته: «و الله علی کل شیء شهید» (بروج /9) اما در غیر این صورت کلمه شهید به معنی کشته در راه خدا خواهد بود.
چنانچه در دعای توسل فقط خطاب به امام حسین علیه السلام عرض می نماییم: «أیها الشهید» و چنانچه در اصول کافی در باب اول از کتاب "فضل قرآن"، حدیث اول می خوانیم که وقتی قیامت بر پا می شود قرآن به صورتی نیکو محشور می شود و خلائق صف می بندند و قرآن از مقابل آنها می گذرد، به هر صف که می رسد مثل ملائکه انبیاء یا غیر آنها، همگی گمان می کنند که این مخلوق عظیم از سنخ آنهاست و وقتی نوبت به «شهداء» می رسد «شهداء» می گویند او از ماست منتها حتما در دریا به شهادت رسیده که مقامش از ما نیکوتر است، اما وقتی به صف شهدای دریا می رسد آنها نیز می فهمند که این موجود با کشتگان دریا در راه خدا فرق می کند پس می گویند: «حتما جزیره ای که او در آن به شهادت رسیده جای سخت تری بوده از آن جزیره ای که ما در آن به شهادت رسیده ایم»... !!
غرض این که وقتی اهل بیت علیهم السلام تأکید دارند که ما حضرت فاطمه زهرا و امام حسین و امام رضا علیهم السلام هر سه آنها را شهید بدانیم، نمی خواسته اند که ما آنها را فقط گواه بدانیم چرا که سایر اهل بیت علیهم السلام نیز گواهند بلکه آنچه که در مورد این سه بزرگوار مدّ نظر بوده این است که همان طور که امام حسین علیه السلام "مقتول فی سبیل الله" بوده، حضرت فاطمه زهرا و امام رضا علیهماالسلام را نیز "مقتول فی سبیل الله" بدانیم چرا که اهل بیت علیهم السلام می دانستند که کسانی در آینده پیدا می شوند و این مقام را نسبت به این سه بزرگوار انکار خواهند کرد.
اما در مورد فاطمه زهرا علیهاالسلام این مسأله در زمان ما محقق شده است لکن در مورد امام حسین علیه السلام اگر چه که شهادت آن حضرت بسیار بر همگان روشن است اما در زمان ائمه متأخر علیهم السلام فرقه های انحرافی بوده اند که ادعا می کردند حسین بن علی علیهماالسلام مانند عیسی به آسمان رفته و کشته نشده است. چنانچه در نامه اسحاق بن یعقوب، او از امام زمان علیه السلام این سوال را در مورد این فرقه می پرسد و حضرت جواب می دهند که این گونه فکر کردن کفر و دروغ و گمراهی است. (کمال الدین/ 484 )
اما در مورد امام رضا علیه السلام نیز انکار شهادت آن حضرت از طرف مأمون واقع شد که می خواست در این ماجرا خود را بی گناه جلوه دهد اما غافل از این که آن حضرت به شکل های مختلف خود از این واقعه به اطرافیان خبر داده بود!!
«والسلام علیه یوم ولد و یوم یموت و یوم یبعث حیا »
بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان